کد مطلب:153748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

پیشگیری از ترور
حسین علیه السلام احساس كرده بود كه یزید قصد نابودی او را دارد چنانكه خواهد آمد حتی اگر با امویان كنار می آمد باز هم او را رها نمی كردند تا آنكه خونش را بریزند زیرا:

1- حسین بزرگترین شخصیت اسلامی بود كه در دلهای مردم قرار داشت و از اعماق قلب وی را دوست می داشتند و مسلم است كه وجود چنین شخصیتی بر امویان گران است كه حكومت و قدرت در دست آنان باشد لیكن حسین در دل مردم جای داشته باشد و این موقعیت حقد و حسادت امویان را برمی انگیخت تا حسین را به هر شكل ممكن از میان بردارند.

2- اصولا بنی امیه نه تنها با حسین یا پدرش علی و برادرش حسن دشمن بودند بلكه با رسول خدا (ص) و اسلام دشمنی ریشه دار داشتند كه در جنگ بدر عده زیادی از آنان را كشته و آنها را شكست داد و این سابقه فراموش نشده بود، بلكه یزید انتظار می كشید تا انتقام اقوام و بستگان خود را از ذریه رسول خدا بگیرد و در تاریخ ثبت شده است كه یزید گفته است:



لست من خنذف ان لم أنتقم

من بنی احمد ما كان فعل



«از خنذف نیستم اگر از فرزندان احمد (پیامبر) انتقام آنچه را كه او انجام داد نگیرم».

و بعد از آن كه انتقام خود را گرفت چنین می سراید:



قد قتلنا القوم من ساداتهم

و عدلناه ببدر فاعتدل



«سادات و بزرگان قوم را كشتیم و كشتار بدر را جبران كردیم».

و به همین دلیل حسین (ع) اعلان كرد: بنی امیه از او دست نمی كشند تا او را به شهادت برسانند چنانكه به برادرش محمد بن الحنفیه فرمود:

لو رحلت فی حجرها هامة من هذه الهوام لاستخرجونی حتی یقتلونی [1] .


«اگر در سوراخ جانوری پناه ببرم هر آینه مرا بیرون خواهند آورد تا بقتل برسانند».

و نیز به جعفر بن سلیمان صنبعی فرمود:

و الله لا یدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی.

«به خدا قسم دست از من برنمی دارند تا آنكه قلب مرا از درونم خارج كنند».

با این مقدمات حسین یقین داشت بالاخره بهر شكلی شده او را خواهند كشت منتهی ممكن است به گونه ای كشته شود كه قاتلش معلوم نگردد و خونش هدر برود لذا قیام كرد تا با كشته شدن در میدان جنگ و اختیار كردن مرگ با عزت پایه های حكومت ستم پیشه بنی امیه را بلرزه درآورد و به اهداف مقدس اسلامی برسد.


[1] اعيان الشيعه ج 1 ص 593.